{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
ای دو سه تا کوچه زما دورتر قلیان تو از همه پر دودتر کاش که همسایه ما می شدی پایه قلیان کش ما می شدی ای به فدای بافور و قلیان تو مانده ام در حسرت دیدار تو
توجه : ظرفیت کوچه علی چپ پرشده است لطفا دنبال کوچه ی دیگری باشید !
من نمیدونم این درس خوندن چی داره که تا میری دو کلمه درس بخونی حتی خاطرات دوران مهد کودک اونم با وضوح hd یادِ آدم میاد !!!
دوست دارم شمع باشم در دل شب ها بسوزم گر تو هم با من نسوزی ،من خودم تنها بسوزم قبض برقم آمده دیشب،فیوزم را پرانده حال دانستی چرا تصمیم دارم تا بسوزم!؟
امروز روز در گذشت نویسنده ی اس ام اس است برای شادی روحش سه تا اس ام اس بلند بفرست
مستم کن آنچنان که ندانم ز بیخودی —– در عرصه خیال که آمد کدام رفت
ای دوست به رغم کین دشمن یکدم تو به مهر باش با من هر چند که استین فشانی من دست ندارمت ز دامن
قسم به آه نرم و خیس ساحل قسم به آرزوی پاک دریا قسم به ابتدای شعر پرواز قسم به انتهای باغ دنیا
به غم نزدیکم و دورم ز راحت ندیدم جز جفایت استراحت بلی زخم دل من به نگردد چرا که مانده پیکان در جراحت
دگر گوشی به آغوش درم نیست صدای آشنای باورم نیست بغیر از لاشه ی پوشیده دل درین خانه کسی هم بسترم نیست
گرچه از هجر تو من پژمان و بیمارم هنوز در کمند زلف مشکینت گرفتارم هنوز گرچه مویم شد سپید از نامرادیهای دهر باز وصلت را بجان و دل خریدارم هنوز
آدم به زمین آمد این حادثه رویا نیست این فرصت بی تکرار عشق است معما نیست…
ای دو سه تا کوچه زما دورتر قلیان تو از همه پر دودتر کاش که همسایه ما می شدی پایه قلیان کش ما می شدی ای به فدای بافور و قلیان تو مانده ام در حسرت دیدار تو
توجه : ظرفیت کوچه علی چپ پرشده است لطفا دنبال کوچه ی دیگری باشید !
من نمیدونم این درس خوندن چی داره که تا میری دو کلمه درس بخونی حتی خاطرات دوران مهد کودک اونم با وضوح hd یادِ آدم میاد !!!
دوست دارم شمع باشم در دل شب ها بسوزم گر تو هم با من نسوزی ،من خودم تنها بسوزم قبض برقم آمده دیشب،فیوزم را پرانده حال دانستی چرا تصمیم دارم تا بسوزم!؟
امروز روز در گذشت نویسنده ی اس ام اس است برای شادی روحش سه تا اس ام اس بلند بفرست
مستم کن آنچنان که ندانم ز بیخودی —– در عرصه خیال که آمد کدام رفت
ای دوست به رغم کین دشمن یکدم تو به مهر باش با من هر چند که استین فشانی من دست ندارمت ز دامن
قسم به آه نرم و خیس ساحل قسم به آرزوی پاک دریا قسم به ابتدای شعر پرواز قسم به انتهای باغ دنیا
به غم نزدیکم و دورم ز راحت ندیدم جز جفایت استراحت بلی زخم دل من به نگردد چرا که مانده پیکان در جراحت
دگر گوشی به آغوش درم نیست صدای آشنای باورم نیست بغیر از لاشه ی پوشیده دل درین خانه کسی هم بسترم نیست
گرچه از هجر تو من پژمان و بیمارم هنوز در کمند زلف مشکینت گرفتارم هنوز گرچه مویم شد سپید از نامرادیهای دهر باز وصلت را بجان و دل خریدارم هنوز
آدم به زمین آمد این حادثه رویا نیست این فرصت بی تکرار عشق است معما نیست…
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}